خداییش لذت صب بیدارشدن با صدای عصبانی مامان و بابا و حتی بالشت پرتاب شده به دستشون داره بیدار شدن با صدای قشنگ ترین الارمای گوشیا و ساعتا نداره!!!
سلامتی همه ی مامان و باباهای گل بزن لایکو!!!!
یـه شـب هـایی هـست
یـا شـایدم روزهــایی
کـه یکدفـعه به عمــق حقارتت توی زندگی پی میبری . . .
بدحالیه....
خدا خدا میکنمـــ کـه فقــط پایــیز ،
فصــل غریبی هــا از راه نرســد..
عجیــب
بغض دارد عجیــب دردِ نبودنت میشود بلای جانــم
عجیــب
در همان سوز ،
میان کوچه ،
روح مرا وجود مرا از دردِ دلتنگی ات پر میکند
عجیب...!
خدا خدا میکنم که پایــیز از راه نرسد..!
این روزها
خدا هم از حرف های تکراری من خسته شده است
چه حس مشترکی داریم من و خدا
او...
از حرف های تکراری من خسته است
و من ...
از تکرار غم انگیز روزهایم ...
(زنده یاد حسین پناهی)
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻨﺶ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻧﮑﻦ.
ﺃﺷﻬﺪ ﺃﻥ ﻻ ﺇﻟـﮧ ﺇﻻَّ ﺍﻟﻠـَّـﮧ
ﻭ ﺃﺷﻬﺪ ﺃﻥ ﻣُـכـﻤَّــﺪْ ﺭَﺳُــﻮﻝُ ﺍﻟﻠـَّـﮧ
ﻭ ﺍﺷﻬﺪ ﺃﻥ ﻣﻮﻻﻧﺎ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠـَّـﮧ
یک روزی همه به خنده های الکی ام گیر میدادند...
حال به سکوت با معنی ام گیر میدهند...
خسته ام از آدمایی که درکی از خستگی هایم ندارند...
فــرامــوش کــردنـت بــرايـم مـثـل آب خــوردن است ... از همــان آبـهـايـي
کــه مـيـپـرد تــوي گــلـو خــفــه ات ميــکنـد ... از همان هايي کــه بــايــد
ساعـت هـا سـرفـه کـنـي ... از همــان هـايـي کــه بـي اختيــار
اشـکــهايـت را جـاري ميکـند . . !!
حال آدم ها حال پست های ثبت موقتشونه. حال آدما حال پلی لیستشونه، حال آدما حال رو بالشی هاشونه، حال آدما حال نگاهشون تو آینه به خودشونه. حال آدما حال دفترچه ایه که همیشه قایمش میکنن. حال خاطره هاشونه...
حال آدما همیشه اون چیزیه که هیچ کس نمیبینه. حال آدما هیچ وقت اون چیزی نیست که دیگران میبینن، اون چیزی نیست که در جواب حالت چطوره میگن... حال آدما رو فقط خودشون میدونن...
به آرزوی بچگیم رسیدم...
چقدر دلم میخواست صف اول نماز جماعت باشم...
این بار نه تنها اول صف... بلکه از پیش نمازم جلوترم!!!
چقدر مهم شدم...همه به سمتم میان
منو رو دستاشون بلند میکنن...
یکی فریاد میزنه : بگو لا اله الا الله
شاذي روح همه ي شهدا...
کاش ... کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند... اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود... دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام... سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست!!! دنیا راببین ... بچه بودیم از آسمان باران می آمد ، بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ، ولی هیچ کس نمیفهمد......
اونایی که وقتی خرشون از روی پل رد میشه پل رو خراب میکنن حواسشون باشه که اونطرف پل فقط خودشون میمونن و خرشون!
بله حقیقته
من بابام وقتی یهو از خواب میپره دنبال کنترل تلویزیون میگرده ، کاری هم نداره چند نفر دارن اون فیلمو میبینن ؛ کانالو عوض میکنه دوباره میگیره میخوابه !
گذشته اگر آزارم داد اما گذشت...
امروز هم هر جوری که باشد میگذرد...
آرزویی برای فردا ندارم،شاید به فردا نرسم و این واقعیت زندگی ماست...
ســـــــــــــــــاده نیستـــــــــــــــــ............
دل کَنـــــــــــــــــــدن از آن کــــــــــــــــــــــه..
نـــــــــــامــــــــــــــــش را بــه تمــــــــــــــــــام وجـــــــــودتــــــ....
دوخــــــــــــــــــــــته ای....
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﮐﺮﯼ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﯿﻤﺶ ﮐﻬﮑﺸﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ،ﻣﺴﺨﺮﺵ ﻧﮑﻨﯿﺪ. ﺁﺭﻭﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﻭﻣﯽ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﻪ .!
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺷﯿﺶ ﺗﺎﯾﯽ ﻫﺎﺍﺍﺍﺍ،ﺷﻤﺎ ﻓﻮﺭﺃ ﭼﻬﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﺪﯾﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻪ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻪ.ﻗﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﻨﮕﯽ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ،ﻟﻨﮕﯿﺎ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺪ .
ﻫﺮ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﯿﺪ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻧﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻟﻨﮓ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ.!
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﺳﻮﺭﭘﺮﺍﯾﺰ ﮐﻨﯿﺪ،ﯾﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺭ ﮐﻤﺮﺷﻮﻥ ﺣﻠﻘﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺸﻮﻥ ﺑﮕﯿﺪ " ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﭘﺮ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﺮ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﯽ ."!!!
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﺟﺪﯾﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ "ﻋﻠﯿﯿﯿﯿﯽ ﯾﻪ ﺩﺍﯾﯽ "ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﻭﻧﻮ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﮐﻨﯿﺪ،ﻧﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻏﺮﺑﺖ ﮐﻨﻪ.!
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺘﻮﻥ ﻭ ﺍﺯﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ،ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺟﺎﻡ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﮕﯿﺪ،ﺍﺯ ﺷﯿﺚ ﻭ ﻧﺼﺮﺗﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻭ ﺷﺮﯾﻔﯽ ﻋﻠﯽ ﭘﺮﻭﯾﻦ ﻧﺪﯾﺪﯾﺪ.!
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ یک ﻣﺠﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻨﮕﯿﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﯿﺪ،ﺍﯾﻨﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻦ،ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ یک ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ.!
ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩ،ﮐﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﯾﻌﻨﯽ چی ،ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﻟﻨﮕﯽ ﺑﺎﺷﻦ .!
ﻓﺸﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺍﻭﻧﺎ ﻫﺴﺖ. ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻬﻤﻮﻧﻤﻮﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ،ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺪﺍﺷﻮﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ. ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻦ ﻗﺪﺭﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ،ﺷﺎﯾﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺑﺎﺷﻪ!
روح در جسمم پیـــــر گردید ودیگر جزخیال سالها چیزی نخواهد دید
اگر آرزوهایم فاش گــــردد
از عصای صبـــــر مدد خواهم جســــت
پیش از آنکه به چهل رسـم
آرزوها از من گریزانند
این است حال من
پــــس اگر پرسیدند
چه بلایی سر او آمد ؟بگویید..گرفتار جنون است
واگر به دنبال چاره بودند بگویید ...بامـــــرگ درمــــان خواهـــــد شـــــد...
این عصرهای تابستانی
عجـیب بـوی ِ نـفس هـای ِ تـو را می دهـد …!
گـوئـی … تـو اتـفاق می افـتی
و مـن دچـار می شـوم ...
قسم خورده بودم به صبح……….
که دستم به کلمه ودلم پی هیچ واژه ای نرود..!!
اما باید دوباره شاعر شوم…..
بی کلمه…..بی واژه…..!!!!
تو فکر میکنی ….
تاکنون کسی سکوت را سروده است……..؟؟؟؟!!
وقتی غم ها تمام ظرف دلم را پر می کنند و سر ریز می شوند
وقتی سرم از غم می گذرد و در بحر غم غرق می شوم
وقتی حس ناامیدی همه وجود قلب را در بر می گیرد
باورت می شود آرام می شوم ؟!
عین فردی که آب از سرش گذشته و خفگی جانش را گرفته
دیگر نه دست و پا میزند که خلاص شود نه تقلایی در کار است
آرام آرام به سطح آب می آید
آرامم عین همان فرد
کاش غمهایم کم نشود و باز به دست و پا زدن نیفتم
من همین آرامش را دوست دارم...
یه وقتایی هم هست که باید لم بدی یه گوشه وجریان زندگیت رو مرور کنی ...بعدش هم بگی : به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم ...
اگر او برای تو ساخته شده
من برای تو ویران شدم
حالا ببین...
غذای روزانه ام شده فریاد هایی که نجویده قورت میدهم...
تقویم دنیایم این سالها پرشده است از قرمز های بی دلیل …
اینجا که نباشی ، زندگی ام تا اطلاع ثانوی تعطیل میشود !
سلامتی همه اونایی که:
مخاطب خاصّشون خداست...
.
.
.خـــــدایــا .... بـاور کـن ایـن یـکـی دعـا نـیـس ....
یـــه خــواهـشـه ... یــه الـتـمـاسـه ....
مــهــربــونــی رو بــه قــلــب مــا آدمــا بــرگــردون ...
یه جــــــــایــی هستــــ...
وقتـــــی رسیـــــــــــدی.!
بـــــذار هـــــــرچــــــــی دوستــــــ دارن بِگَـــــــــن..
ریـــــــز و درشتــــــ ....تلــــــخ و شیــــــــریــن .....
حــــــــرفهـــــاشــــــون کـه تمـــــوم شـــــــد ...
یـــه نفــــــــــــسِ عمـــــــــــــــیق بکــش..
بعـــــــــــد به راهِتــــــــ ادامــــــــــــــــه بـــــــــده...
لبخــــــــــــند یــــــادتـــــــــ نـــــــــره..!
می روم ...
بغض خواهی کرد .
اشکها خواهی ریخت
غصهها خواهی خورد
نفرینم خواهی کرد !
دوست ترم خواهی داشت
یک شب فراموشم میکنی
فردایش به یادت خواهم آمد
عاشق تر خواهی شد
امید خواهی داشت
... چشم به راه خواهی بود
و یک روز
یک روزِ خیلی بد
رفتنم را ، برایِ همیشه ، باور خواهی کرد .
ناامید خواهی شد
و من برایت چیزی خواهم شد
مثلِ یک خاطر ه ی دور
تلخ و شیرین ولی دور ... خیلی دور
و من در تمام این مدت
غصهها خواهم خورد
اشکها خواهم ریخت
خودم را نفرین خواهم کرد !
تمام لحظهها به یادت خواهم بود
و امید خواهم داشت به پایداریِ عشق
و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست
نخواهی فهمید
درکم نخواهی کرد
صحبت از عاشق بودن نیست ... صحبت از عاشق ماندن است !
دلتنگ که میشوی......
گوش ها منتظر شنیدن صدایت هستند و چشمها بی قرار دیدن لبخندت
و تو مشوش درپی یافتن خلوتگاهی
حتی شده برروی جدول های کنار خیابان ، یا نه گوشه سجاده ات
وحالا خروش سوال های بی مصرف وخفقان تو
انگاربا خود زمزمه می کنی
خدایا چرا مرا لال آفریدی!!؟؟
ϰ-†нêmê§ |